این جوابیه در شمارهی 18 مجلهی تجربه (اردیبهشت 1402) منتشر شده است.
بهمن
ماه سال 1400، ویدئوی کوتاهی در صفحههای پادکست ریرا در شبکههای مختلف منتشر
کردم با عنوان «آیا اسم اصلی نیما علی اسفندیاری بود؟» و در آن با نشان دادن اسناد
فراوان توضیح دادم که اگرچه نیما را در هنگام تولد «علی» نامیدند، اما او شناسنامهی
خود را در سال 1304 با نام «نیما یوشیج» گرفت و این نام نه فقط تخلص شعری که نام
رسمی نیما بوده است. همچنین گفتم که اگرچه نیما از خاندانی بود که بسیاری از آنان
از شهرت «اسفندیاری» استفاده میکنند، اما تا آنجا که اسناد و شواهد نشان میدهند
او هرگز خود را «علی اسفندیاری» نمینامیده. من اولین کسی نبودم که چنین ادعایی میکرد.
چنانکه همانجا هم گفتم، خودم اولین بار این نکته را در کتابی از آقای شمس لنگرودی خواندم.
اما این ویدئو توجههای بیشتری را به این مسأله جلب کرد و عدهای را بر آن داشت که
از خود بپرسند «آیا واقعاً گزارهای به این شهرت نادرست است؟». اخیراً خانم سایه
اقتصادینیا در مصاحبهای با مجلهی تجربه (شماره 17 دورهی جدید، اسفند
1401، فروردین 1402) با عنوان «علی اسفندیاری یا نیما یوشیج؟» به این مسأله واکنش
نشان دادند و مدعی درستی نام علی اسفندیاری شدند. ایشان ادعای ما را «سراسر
نادرست» میخوانند اما سخنان خودشان گواه بر درستی این ادعاست. در این یادداشت
بعضی نکات را دربارهی این مصاحبه یادآوری میکنم اما اصل سخن را همین ابتدا میگویم
تا اگر کسی نخواست درگیر جزئیات ماجرا شود با خواندن بند اول مطلب را دریابد. مطلب
به طور خلاصه از این قرار است: اول اینکه تا جایی که میدانیم، نیما را در جوانی
«میرزا علی خان» مینامیدند، نه «علی اسفندیاری». دوم اینکه او در سال 1304—که گرفتن شناسنامه اجباری
شد و نام خانوادگی به معنای امروزی رواج یافت— شناسنامهاش را به
نام «نیما یوشیج» گرفت. بنابراین نام خانوادگی رسمی نیما «یوشیج» بوده است نه چیز
دیگر. و در نهایت اینکه طبق شواهد موجود، نیما بر خلاف بسیاری از اقوامش هرگز از
شهرت «اسفندیاری» استفاده نکرده است—نه پیش از برگزیدن نام نیما یوشیج و نه پس از آن. حالا باز
کسانی اصرار دارند که مرحوم اشتباه کرده و ما اسفندیاری صدایش میزنیم. مسألهی
عجیبی است. در خاندان پدری من، عدهای نام خانوادگی «جواهریان» دارند و عدهای
«رحمانی» (گویا برادر جد من نام خانوادگیاش را به رحمانی تغییر داده). مثل این
است که من بروم و به یکی از این اقواممان بگویم چون شما خویشاوند ما هستید، نمیشود
نام خانوادگیتان رحمانی باشد و حتماً باید جواهریان باشید. حالا اگر حوصله دارید،
در ادامه استدلالهای خانم اقتصادینیا را نقل میکنم و پاسخ میدهم.
در
اوایل مصاحبه ایشان سخن سیروس طاهباز را نقل میکنند که میگوید: «در طول متجاوز
از بیست سالی که افتخار گردآوری، نسخهبرداری، تدوین و چاپ آثار نیما یوشیج را
دارم و طول این مدت تمام دستنوشتههای بازماندهی او را ورق به ورق و سطر به سطر
خواندهام، در هیچ کجا ندیدهام که نام او علی اسفندیاری آمده باشد» و در واکنش به
آن میگویند: «خب واضح است که سیروس طاهباز اسناد و مدارک رسمی بعد از 1299 را
بررسی کرده است که نیما برای خود این تخلص را برگزیده و هر جا یادداشتی یا شعری یا
نامهای داشته، دیگر آن را نیما امضا میکرده. در بررسی اسناد غیررسمی قبل از 1299
هم جز نام منسوب به خاندان و به اصطلاح شهرت قرینهی دیگری نیست». واقعیت این است
که قبل از 1299 قرینههایی هست. این قرینهها را من در همان ویدئو ذکر کرده بودم و
عجیب اینکه خود خانم اقتصادینیا نیز در پاسخ پرسش قبلی مصاحبهگر آنها را تکرار
کرده اما به همین سرعت فراموششان کرده است. نخست تصدیقنامهی مدرسهی سن لوئی که
در سال 1296 صادر شده و در آن نام نیما «میرزا علی خان» ذکر شده و دوم سخن پرویز
خانلری که او نیز میگوید تا پیش از رواج نام جدید نیما، او را در خانواده به نام
«میرزا علی خان» میشناختند. پس تا جایی که میدانیم، پیش از تغییر نام نیما نیز
او را با شهرت اسفندیاری صدا نمیزدند و حتی در مدرکی رسمی مثل تصدیقنامه هم او
از این شهرت استفاده نمیکرده.
استدلال
اولی که به قول ایشان با آن «ثابت میشود نیما همان علی اسفندیاری است» این است که
«رضا (لادبن) اسفندیاری و بهجتالزمان اسفندیاری، برادر و خواهر نیما، رسماً فامیل
اسفندیاری دارند». این استدلال در نگاه اول قانعکننده است. مگر میشود آدم نام
خانوادگیاش با برادر و خواهرش یکی نباشد؟ ولی واقعیت این است که میشود. به یاد
بیاوریم که پیش از تأسیس ثبت احوال نام خانوادگی به معنی امروز وجود نداشته.
هنگامی که گرفتن سجل احوال اجباری میشود، هر کس میرود و برای خودش شناسنامه میگیرد.
لزومی هم نبوده که برادر و خواهر یک نام خانوادگی انتخاب کنند. تصویر شناسنامهی
خود نیما موجود است که در آن نام «نیما خان» و نام خانودگی «یوشیج» ثبت شده. چرا
باید شناسنامهی خود نیما را رها کنیم و به شناسنامهی خواهر و برادرش نگاه کنیم؟
استدلال
دوم این است که خود نیما در مقدمهی کتاب زندگانی حسن اسفندیاری (همان محتشمالسلطنهی
مشهور که در آن ویدئو هم به او اشاره کرده بودم) بعد از توضیح نسب او مینویسد: «از
اینجاست نام اسفندیاری». این مطلب درست است و طبیعی هم هست که نیما هنگام بیان
تبار محتشمالسلطنه، توضیح دهد شهرت او از کجا آمده است. اما از این نمیتوان نتیجه گرفت که نیما خودش هم این شهرت را
پذیرفته بوده. مهمتر اینکه خانم اقتصادینیا نمیگوید در پایان همان مقدمه هم باز
نام نگارنده «نیما یوشیج» آمده. این مطلب را پیشتر آقای محمد عظیمی در نوشتهای
با عنوان «نیما یوشیج و عنوانی مجعول به نام علی اسفندیاری» ذکر کرده بودند. از سخنان
خانم اقتصادینیا در جاهای دیگر معلوم میشود که آن نوشته را هم دیدهاند، اما یا
این نکته را فراموش کردهاند یا ندیده گرفتهاند.
سایر
نکاتی که ایشان مطرح میکنند از جمله نقل قول اسماعیل شاهرودی و سند تقسیمنامهی
اموال میرزا ابراهیم خان اسفندیاری نوری و کتاب تاریخ خانوادهی اسفندیاری هیچکدام
چیزی را نشان نمیدهند جز اینکه نیما از خاندانی بوده است که بسیاری از افراد آن
خود را «اسفندیاری» مینامند. این چیزی نیست که کسی منکر باشد. سیروس طاهباز و شمس
لنگرودی و محمد عظیمی هم میدانستند که نیما از این خاندان بوده است. اما نیما
عامدانه از به کار بردن این شهرت برای خودش و همین طور پدرش اجتناب میکرده است.
جالب اینکه خانم اقتصادینیا هم میگوید «او به نام نیما یوشیج تعصب و در تمرین و
تکرار این نام استمرار داشت و هرگز نمیخواست جز به این نام شناخته شود.» اما باز
هم به رویهی «مرحوم اشتباه کرده» ادامه میدهند.
در آخر،
این بخش گفتهی ایشان را نقل میکنم که در آن مستقیماً به ویدئوی من اشاره میکنند:
«یک گزارهی نادرست دیگر هم در پادکست ریرا مطرح میشود: نیما فقط تخلص شعری
نبود. این گزاره حتماً غلط است. نیما در ابتدا صرفاً تخلص شعری بود و بعداً به
خواست شخص نیما بدل به نام رسمی شناسنامهای شد». نمیدانم آیا نیازی به توضیح
هست یا نه، اما سخن ایشان تناقض دارد. من حرفی از «ابتدا و بعداً» نزده بودم. قصدم
این بود که نشان دهم این تصور که نام رسمی نیما «علی اسفندیاری» بوده و «نیما
یوشیج» تنها حکم نام مستعار را داشته، باطل است. همینکه نیما یوشیج «بدل به نام
رسمی شناسنامهای» شده، نشاندهندهی درستی این است که «نیما فقط تخلص شعری نبود».